عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

باران ببار که دلم هوای یارم کرده است....


امشب چه زیباست زیر باران
قدم زدن
خیس شدن
چه زیباست زیر این باران گریه کردن
وقتی کسی نمی تواند اشکهایت را ببیند
ببار باران
ببار و شستشو ده غم هایم را
ببر با خود تمام دلتنگی هایم را
ببار باران
ببار که امشب
هیچ چتری نمیتواند بین من و تو فاصله اندازد

 

نظرات 3 + ارسال نظر
سوخته دل 10 بهمن 1394 ساعت 14:17 http://sokhthdl.persianblog.ir/

اگر از گُل بنفشه به بام سقوط کنم
تو گوش کن
که چگونه از دل‌ ها پرده بر می‌ دارم
بگو : بنفشه
بگو : پرده‌ ها
بگو : دل
امّا من در کنار در
در انتظار تو
در حُزن ایستاده‌ ام
عجب نیست : مخمورم
سلامم را بر زبان دارم
عابران خبر از مرگ من دارند
جامه‌ های عابران را برای زمستان
افروختم
صورتشان را
با عطیه‌ های بهاری پوشاندم
در خانه‌ ها ستم می‌ شد
من خبر داشتم
همیشه از آن غمناک بودم
که در جاده‌ ای مرطوب
گُم شوم .

تماشایی ترین تصویر دنیا می شوی گاهی
دلم می پاشد از هم ، بس که زیبا می شوی گاهی

حضور گاه گاهت بازی خورشید بــا ابر است
که پنهان می شوی گاهی و پیدا می شوی گاهی

به ما تا می رسی کج می کنی یکباره راهت را
ز ناچاریست گر همصحبت ما می شوی گاهی

دلت پاک است اما بـا تمام سادگیهایت
به قصد عاشق آزاری معما می شوی گاهی

تو را از سرخی سیب غزل هایم گریزی نیست
تو هم مانند آدم زود اغوا می شوی گاهی


"مهدی عابدی"

سلام وصبح زیبای برفیتان بخیر دوست گرامی ...
ممنونم از حضور پرمهر ونگاه زیباتون

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.