عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

دریا هم اینچنین که منم بردبار ، نیست

دلتنگی

یعنی

روبروی دریا ایستاده باشی و

خاطره‌ی یک خیابان خفه‌ات کند.


اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اکسیر من نه اینکه مرا شعر تازه نیست
من از تو می نویسم و این کیمیا کم است
دریا و من چه قدر شبیهیم گرچه باز...
من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست
با او چه خوب می شود از حال خویش گفت!
دریا که از اهالی این روزگارنیست...
امشب ولی هوای جنون موج میزند
دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست!...
ای کاش از تو هیچ نمی گفتمش ببین
دریا هم اینچنین که منم بردبار نیست

نظرات 7 + ارسال نظر

هرگز به آدمهای مهربان زخم نزنید چون گوشه قلب خدا زخمی می شود ...
آدمهای مهربان در مقابل خوبی هایِ یکطرفه هرگز احساس حماقت نمی کنند چون خوب بودن برای آنها عادت شده ...
آدم های مهربان از سر احتیاجشان مهربان نیستند آنها دنیا را کوچکتر از آن می بینند که بدی کنند ...
آدمهای مهربان خود انتخاب کرده اند که نبینند ، نشنوند ، و به روی خود نیاورند نه اینکه نفهمند ...
هزاران فریاد پشت سکوت آدمهای مهربان هست سکوتشان را به پای بی عیب بودن خود نگذارید ...
مهربان باشید با مهربانان ...

سوخته دل 13 اسفند 1394 ساعت 14:03 http://sokhthdl.persianblog.ir/

با دلم بازی نکن من بی تو رسوا می شوم
آشنای غربت اینجا و آ نجا می شوم

عشق نا فرجام تو آ تش به جانم میزند
با همه دلبستگیها باز تنها میشوم

یاد تو زخمی به قلبم میزند هرشب ولی
با نوازش های تو یکشب مداوا میشوم

کنج آ غو شت اگر جایم دهی امشب مرا
من پر آ وازه ترین معشوق دنیا میشوم

مینشینم امشبم در خلوت شبهای تو
با حضورت تا سحر من غرق رویا میشوم

دستهایت گر شود مهمان دستانم شبی
در میان دست تو افسون وشیدا میشوم

چونکه یک شب تا سحر یاد ترا خلوت کنم
من گریزان تر یقین، از صبح فردا میشوم

سوخته دل 12 اسفند 1394 ساعت 21:09 http://sokhthdl.persianblog.ir/

چرا رفتی چرا من بی قرارم
به سر سودای آغوش تو دارم

نگفتی ماه تاب امشب چه زیباست
ندیدی جانم از غم نا شکیباست

خیالت گرچه عمری یار من بود
امیدت گرچه در پندار من بود

بیا امشب شرابی دیگرم ده
ز مینای حقیقت ساغرم ده ...

خدایا !!!
من چیزى نمى بینم
آینده پنهان است
ولى آسوده ام چون
تو را مى بینم و تو
همه چیز را ...

سوخته دل 11 اسفند 1394 ساعت 20:53 http://sokhthdl.persianblog.ir/

برای شناختن ﺁﺩﻣﻬﺎ
ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﻋﺠﻠﻪ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ ،
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ، ﺫﺍﺕ ﺗﮏ ﺗﮏ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺗﻮ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ
ﻭ ﺗﻮ ﻣﯿﺮﻧﺠﯽ ﺍﺯ ﺧﻮﺩﺕ
ﻭ ﻗﻀﺎﻭﺗﻬﺎﯼ ﻋﺠﻮﻻﻧﻪ ﯼ ﺯﻭﺩ ﻫﻨﮕﺎﻣﺖ ...
ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﻨﯽ
ﻭ ﻣﯿﺒﯿﻨﯽ ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﺑﺪ ﻫﺴﺘﻨﺪ ،
ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﯾﻦ ﮐﺎﺭﻫﺎ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﻭ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻭ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ
ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪﻧﺖ ﺍﺯ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ
ﺯﻣﯿﻨﺖ ﺯﺩﻩ ﺍﻧﺪ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﻣﺤﮑﻢ
ﮐﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﻬﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻭﺟﻮﺩ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﺍﯼ ...
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺭﺍ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻦ
ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﻗﺎﺿﯽ است .

حمید عسکری 11 اسفند 1394 ساعت 13:08 http://sobhbabaran.blogfa.com

سلام وعرض ارادت وادب دوست گرامی ...
ممنونم از این همه لطف وحضور پرمهرتان
پاینده باشید وبرقرار

حقیقت
نه به رنگ است و نه بو
نه به هاى است و نه هو
نه به این است و نه او
نه به جام است و سبو

گر به این نقطه رسیدى
به تو سر بسته و در پرده بگویم
تا کسی نشنود
این راز گهر بار جهان را

آنچه گفتند و سرودند تو آنی
تو خودت جان جهانی
گر نهانی و عیانی
تو همانی که همه عمر
به دنبال خودت نعره زنانی
تو ندانی که خود آن نقطه عشقی
همه اسرار نهان

"مولانا"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.