همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...
درباره من
به نام خداوند بخشنده و مهربان
.چشم مخصوص تماشاست اگر بگذارند
و تماشای تو زیباست اگر بگذارند
سند عقل مشا است همه می دانند
عشق اما فقط از ماست اگر بگذارند
بر من عاشق مسکین به حقارت منگر
دل من وسعت دریاست اگر بگذارند
من ز اظهار نظر های دلم فهمیدم
عشق هم صاحب فتواست اگر بگذارند
غضب آلوده نگاهم مکنید ای مردم
دل من مال شماهاست اگر بگذارند
دل دیوانه ی من این همه بیهوده نگرد
خانه ی دوست همین جاست اگر بگذارند.
ادامه...
چه ایده بدی بوده ، دایره ای ساختن ساعت . احساس میکنی همیشه فرصت تکرار هست .
ساعت دروغ میگوید .
زمان دور یک دایره نمی چرخد ! زمان بر روی خطی مستقیم می دود . و هیچگاه ، هیچگاه ، هیچگاه باز نمیگردد . ایده ساختن ساعت به شکل دایره ، ایده جادوگری فریبکار بوده است ! ساعت خوب ، ساعت شنی است !
هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد . اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم ، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها ، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن ساعت شنی ،آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد .
تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره» و زمان رفته دیگر باز نمی گردد !؟
چه ایده بدی بوده ، دایره ای ساختن ساعت . احساس میکنی همیشه فرصت تکرار هست .
ساعت دروغ میگوید .
زمان دور یک دایره نمی چرخد ! زمان بر روی خطی مستقیم می دود . و هیچگاه ، هیچگاه ، هیچگاه باز نمیگردد .
ایده ساختن ساعت به شکل دایره ، ایده جادوگری فریبکار بوده است ! ساعت خوب ، ساعت شنی است !
هر لحظه به تو یادآوری میکند که دانه ای که افتاد دیگر باز نمی گردد . اگر روزی خانه بزرگی داشته باشم ، به جای همه دکورها و مجسمه ها و ستونها ، ساعت شنی بزرگی برای آن خواهم ساخت و میگویم در آن ساعت شنی ،آنقدر شن بریزند که تخلیه اش به اندازه متوسط عمر یک انسان طول بکشد .
تا هر لحظه که روبرویش می ایستم به یاد بیاورم که زمان «خط» است نه «دایره» و زمان رفته دیگر باز نمی گردد !؟