عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

روبه آفتاب دلم..


من از عطرِ آهسته‌ی هوا می‌فهمم

تو باید تازه‌گی‌ها

از اینجا گذشته باشی.

گفت‌وگویِ مخفی ماه وُ

پرده‌پوشیِ آب هم

همین را می‌گویند.

دیگر نیازی به دعای دریا نیست

گلدان‌ها را آب داده‌ام

ظرف‌ها را شسته‌ام

خانه را رُفت و رو کرده‌ام

دنیا خیلی خوب است،

بیا!

علامتِ خانه‌بودنِ من

همین پنجره‌ی رو به جنوبِ آفتاب است،

تا تو نیایی

پرده را نخواهم کشید.

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد 4 مرداد 1394 ساعت 08:02 http://webmm321.blogsky.com

ای شب آرام، ای نور ماه، ای عطر شکوفه ها، امشب به سراغ یار من روید، شاید که او چشمانش را از برای خفتن بر هم نهاده، خواب دلپذیری بیند. کاری کنید که در خواب خوش، مشتاقانه از من یاد کند و سحرگاهان از پی دیدار من، انگشت بر در اتاقم زند. ای عطر شکوفه ها، ای نور ماه، ای شب آرام، مبادا مرا فریب دهید، زیرا صبحگاهان طعم بوسه های او، به من خبر خواهد داد که دیشب به بالینش رفته اید یا نرفته اید.




" از ادبیات ژاپنی، ترجمه ی شجاع الدین شفاء

صبا سادات 4 مرداد 1394 ساعت 06:41 http://zsaba1.blogfa.com

سلام ودرود بر شما دوست گرامی ، احسنت، چه زیبا و ساده و بی تک و بی شیله پیله

دلسوختگان 3 مرداد 1394 ساعت 18:52

بسیار زیباست . . .

محمد 3 مرداد 1394 ساعت 16:52 http://webmm321.blogsky.com

روزهــــــــــا میگذرنـــــد و من هر روز... دنیا را بیشتر میشناسم، عاقل تر می شوم و محتاط تر... نمیدانم شاید فقط ترسوتر میشوم... اما این را میدانم که... دیگر کمتر رویا میبافم، دیرتر آدمها را باور میکنم، کمتر از زشتیها تعجب میکنم، و بیشتر احساساتم را نادیده میگیرم. روزها میگذرند و من هر روز بیشتر از دنیای سادگی ام فاصله میگیرم...

سلام
به منم یه سری بزن خوشحال میشم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.