عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

بسه دنیا . دیگه بسه تو دیگه کار نده دستم من به ساز تو میرقصم من به ساز تو میرقصم تو بزن تا من برقصم تو بزن تا من..

تو با من باش از خوشحالی بسیار… می رقصم
بگو با دَف، پیانو، چنَگ، حتی تار… می رقصم
تو باشی در کنارم وااای… مثل قاصدک در باد
برایت عاشقانه، صد هزاران بار… می رقصم
سماع و باله و هیپُ پاپ و تانگو… بندری، ترکی
به هر سازت بدون دِرهَم و دینار… می رقصم
بیا بنشین میان چشم من ای نازنین دلبر
که دائم دور تو چون پایه ی پرگار… می رقصم
غمت را یک به یک بر دوش من بگذار و بعد از آن
تماشا کن برایت مثل یک غمخوار… می رقصم
مفاعیل، مفاعیل، مفاعیل… بزن جانا
که با هر وزن و هر آهنگ و هر تکرار… می رقصم


نظرات 2 + ارسال نظر
aliakbar 15 آذر 1394 ساعت 14:45 http://7shojaan.blogfa.com

به ماهم سر بزن.

مرغ مهتاب
می خواند .

ابری در اتاقم می گرید .
گل های چشم پشیمانی می شکفد .
در تابوت پنجره ام پیکر مشرق می لولد .
مغرب جان می کند ،
می میرد .
گیاه نارنجی خورشید
در مرداب اتاقم می روید کم کم
بیدارم
نپندارید در خواب
سایه شاخه ای بشکسته
آهسته خوابم کرد .
اکنون دارم می شنوم
آهنگ مرغ مهتاب
و گل های پشیمانی را پرپر می کنم‌ .

"سهراب سپهری"

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.