عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

عطر نفس هایت..

همین که در میان عطر نفس هایت دستانت مال من باشد کافیست...

پنجره اتوبوس..

مسافر کناری ام که پیاده شد

پنجره ای گیرم آمد

باقی مسیر را 

گـ

ر

یـ

سـ

تـ

م

...‏

...

* فکر میکنم، اگر پنجره های اتوبوس، زبانی برای سخن گفتن داشتند، چه چیزهایی برایشان مهم تر بود که بگویند... 

به گمانم از سرهای سپرده شده به شیشه ها و اشک های بی صدا جاری شده، درد بیشتری حس کرده اند...